پادشاهان تیروس به همراه قربانی هایشان
در صف منتظر بوسه شان هستند
و تو نمی دانستی که اینگونه اتفاق می افتد
به راستی چه کسی فقط می خواهد که تو را ببوسد؟
به همراه شعله های کودکی ات در نیمه شب
و دهان زیبایت
و رفتار شاهزاده وارت
براستی چه کسی در برابر تو مقاومت خواهد کرد؟
بانوی چشم غمگین سرزمین های جنوب
جایی که پیامبر چشم غمگین گفت مردی وارد نشود
ای بانو
آیا منتظرت بمانم؟
پ .ن : اینو واسم کامنت گذاشته آقاهه... میتونه چه منظوری داشته باشه ، هان ؟؟
دلم را جز تو کس دلبر نباشد
به جز شور توام در سر نباشد
دل فایز تو عمدا میکنی تنگ
که تا جای کس دیگر نباشد
چه صبورم ای خدا ...
پ .ن : گاهی تعجب میکنم از این همه : چشم های متورم ام ، توهین های همیشگی ، دوری های متداوم ، بدشانسی های متواتر ..... و قلب ـ سنگینم .
ببخشید آقا
تا حالا شده همسرتان را کتک بزنید ؟؟
پ .ن : دیدید ، دیدید چقدر واستون عادی بود ، حاضرم قسم بخورم هیچ کدوم ( هم زن و هم مردش ها ) خم به ابرو تون هم نیومد و این است ایران ما ....
تا پاییز هزار فصل مانده و تا آمدنت هزار پنچره نیمه باز ،
این تکه های من از تکه های تو دور نیستند .
ما تا انقراض این فصل های آفتاب سوخته
زیر جمجمه های تاریخی این گور های دسته جمعی
بدون یکدیگر خواهیم زیست
لیک گردهمایی شاعرانه ما به پایان نخواهد رسید
که من تو را از سیاره خودم برای خودم آورده ام ...
وقتی به این فک می کنم که ممکن است هیچ وقت _ دیگه باهات نباشم با همه متعلقاتش عصبی میشم .
ادامه مطلب ...تویی .. تویی ... دلدار ـ من ...
پ .ن : ابتدای صبح ، نهانخانه دل ، بیژن بیژنی ، من و آفتاب ، تو و لیوان ـ داغ چای
دیگه از زندگی چی بخوام ؟؟
آقاهه برگشت .