نمیدونم چرا با دیدن عکسی که گذاشتی یاد این شعر افتادم
من پذیرفتم شکست خویش را پندهای عقل دور اندیش را من پذیرفتم که عشق افسانه است این دل درد آشنا دیوانه است میروم شاید فراموشت کنم با فراموشی هم آغوشت کنم میروم از رفتنم دلشاد باش از عذاب دیدنم آزاد باش گرچه تو تنهاتر ازمن میروی آرزو دارم تو هم عاشق شوی آرزو دارم بفهمی درد را تلخی برخوردهای سرد را...!
شاید چون تب دارم!شاید چون فکرم از دور و اطراف جمع نمیشه شایدم دارم دیونه میشم که اینقدر بی ربط فکر میکنم!!!
والله یه کم چه عرض کنم .... تب ات ماله چی هست حالا ؟؟؟ سرماخوردگی تغییر فصل و یا دوری دلدار و از این حرفا ...
ترانه های جنوب . سهیل نفیسی . ابراهیم منصفی . اینها خوبن . من بندرم اما با حافظ همشهری ام . ... با بهار نارنج و باغ ارم و ... هر چند زاده ی شیراز هم نیستم ...
با این عکس باعث شدی بعد از مدت های مدیدی به چیزی فکر کنم و اونم معنای عمیقی بود که این عکس می تونه داشته باشه! مدت هاست که می خونمت ولی کامنت نذاشتم.الان گفتم دیگه وقتشه نظر یدم بعد از کلی خوندن چند باره وبت. موفق باشی
سمفونی باران
چهارشنبه 29 مهرماه سال 1388 ساعت 02:19 ب.ظ
سلام الگای جنوبی خوبی؟ بابا چرا اپ نمی کنی؟ من هروقت وبلاگه خودم رو باز می کنم زودی تو یه صفحه ی دیگه وبلاگه تورو که ببینم چه چییز ِ جدیدی نوشتی:) منتظر مطلب جدیدت هستم دختر:*
بی معرفت فقط کم مونده برم واسه ت وسط میدون آزادی لخت بشم و پرچم زنده باد الگا رو به اهتزاز در بیارم... خوب خبر کن ما رو از احوالت... بابا ما از اون آدم بدها نیستیم... فقط به فکرت هستیم... رفیقمونی، اون هم از نوع جنوبی... خب عرق داریم رو جنوب... با ما باش... همراهت هستم و به فکرت...
خوش باش و سرزنده... بدرود...
از مردمی که درگیرن انتظار نداشته باش کلا .. با زندگیت خووش باش
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
حس گنگ این عکس را دوست دارم ... !
منم حس ـ گنگ نوشته هات رو ..
!!!؟؟؟
بو جوراب میاد !!!
هه .. هه هه
مرسی جوراب راه راه زرد!
هات بودنت از انتخاب جورابت هم کاملا مشخصه! (;
په چی فک کردید خانم جان ...
ماییم و جوراب راه راه زرد ـ جیک جیکویی
کی کیه؟ تو اونی یا این؟
یعنی میخوای بگی اون جوراب زرده با اون جوجوه هایی که کنار ساق پام چسبیده ممکنه اله آقاهه جونم باشه آیا؟؟
Bah,akso,ye chize khub daram vasat adres midam amade shod
bah bah,,chah chah ...
sigari jonam omade kament goashte...
kho yelaaaaa montazeraaam ..
جیک جیک جیک جیک جیک جیک جیک جیک جیک جیک جیک جیک جیک جیک جیک جیک جیک
من میدونم تو کی هستی ...
هه .هه ..هه ...
قد قد قدا ...
نمیدونم چرا با دیدن عکسی که گذاشتی یاد این شعر افتادم
من پذیرفتم شکست خویش را
پندهای عقل دور اندیش را
من پذیرفتم که عشق افسانه است
این دل درد آشنا دیوانه است
میروم شاید فراموشت کنم
با فراموشی هم آغوشت کنم
میروم از رفتنم دلشاد باش
از عذاب دیدنم آزاد باش
گرچه تو تنهاتر ازمن میروی
آرزو دارم تو هم عاشق شوی
آرزو دارم بفهمی درد را
تلخی برخوردهای سرد را...!
شاید چون تب دارم!شاید چون فکرم از دور و اطراف جمع نمیشه
شایدم دارم دیونه میشم که اینقدر بی ربط فکر میکنم!!!
والله یه کم چه عرض کنم ....
تب ات ماله چی هست حالا ؟؟؟
سرماخوردگی تغییر فصل و یا دوری دلدار و از این حرفا ...
شاید واقعا دارم دیونه میشم!!!
نو..............چ ..
تا دیوانگی شما هنوز ۵ میلیون روز زمان باقی است ..
اومدم که ببینی جدی گرفتم ...
بابا تو کارت خیلی درسته مادمازل جون ـ ۵ فصله م ..
بندر از نوع عباسش ... اینجام و اینجایی نیستم ...
وا...................ی همشهری سهیل نفیسی هستی په ..
دوست میدارم جنوبی واااااااااااااار
سلام
وای من که از این عکست هیچی سر در نیاوردم
دلم آشوب شد دختر ...
خودت هم این قدر به هم ریخته ای ؟!!!!!
جون الگا نباش ابن جوری ...
...
ترانه های جنوب . سهیل نفیسی . ابراهیم منصفی . اینها خوبن . من بندرم اما با حافظ همشهری ام . ... با بهار نارنج و باغ ارم و ... هر چند زاده ی شیراز هم نیستم ...
چه لذتی تو این عکس....
یه لذت ناب و دوست داشتنی...
این روزها این صفحه م مثل پاییز هر روز رنگ به رنگ میشه....
: دی...
با این عکس باعث شدی بعد از مدت های مدیدی به چیزی فکر کنم و اونم معنای عمیقی بود که این عکس می تونه داشته باشه!
مدت هاست که می خونمت ولی کامنت نذاشتم.الان گفتم دیگه وقتشه نظر یدم بعد از کلی خوندن چند باره وبت.
موفق باشی
چه ترکیب رنگ خوبی دارد
یک حس آشنا هم نیز..
سلام الگای جنوبی
خوبی؟
بابا چرا اپ نمی کنی؟
من هروقت وبلاگه خودم رو باز می کنم زودی تو یه صفحه ی دیگه وبلاگه تورو که ببینم چه چییز ِ جدیدی نوشتی:)
منتظر مطلب جدیدت هستم دختر:*
توی گرمای شهریور ماه جوراب پوشیدی نههههههههههههههههههه
کجایی؟ پیش آقاهه؟
کجایی؟؟
خوب بود دستت درد نکنه
وقتی نمی شود نظر گذاشت
مثل این است که بیایی از دم در برگردی
روی در بنویسی آمدم نبودید
هوی الگا؟نکند دیگر نبینمت نباشی؟! :(
کاش بیایی اینجا.
یعنی اینجا میای؟... شاید... امیدوارم... خبری از خودت بده بی معرفت...
بی معرفت فقط کم مونده برم واسه ت وسط میدون آزادی لخت بشم و پرچم زنده باد الگا رو به اهتزاز در بیارم... خوب خبر کن ما رو از احوالت... بابا ما از اون آدم بدها نیستیم... فقط به فکرت هستیم... رفیقمونی، اون هم از نوع جنوبی... خب عرق داریم رو جنوب... با ما باش... همراهت هستم و به فکرت...
خوش باش و سرزنده... بدرود...
از مردمی که درگیرن انتظار نداشته باش کلا ..
با زندگیت خووش باش