سیگار داره میون لب هام هم دود میشه و هم نگه داشته میشه و من لاک خاکی رنگ رو میزنم به ناخن هام و زمان میگذرد همچنان ...
سیگار میکشید..هوا سرد بود..بر لب رود به یاد معشوقه اش میخندید..سیگار تمام شد و او باز میخندید..نوشته های شما مرا یاد یکی از دوستانم انداخت.سلام
بادودی که توی چشمت میره چیکار می کنی؟
یکی از استعداد های منه اینکه دود نره تو چشمام
یه پروانه را با دستات می گیری. بدش می خوای ببینی زنده هست؟انگشتاتو باز کنی ....فرار میکنه.محکم بگیری....می میره.دوست داشتن هم یه چیزی مثل پروانه هست
پس بزار که بپره و بره ...
بر پدر این زندگی لعنت
منم لعنت
سیگار میکشید..هوا سرد بود..بر لب رود به یاد معشوقه اش میخندید..سیگار تمام شد و او باز میخندید..
نوشته های شما مرا یاد یکی از دوستانم انداخت.
سلام
بادودی که توی چشمت میره چیکار می کنی؟
یکی از استعداد های منه اینکه دود نره تو چشمام
یه پروانه را با دستات می گیری.
بدش می خوای ببینی زنده هست؟
انگشتاتو باز کنی ....
فرار میکنه.
محکم بگیری....می میره.
دوست داشتن هم یه چیزی مثل پروانه هست
پس بزار که بپره و بره ...
بر پدر این زندگی لعنت
منم لعنت