سیگار داره میون لب هام هم دود میشه و هم نگه داشته میشه و من لاک خاکی رنگ رو میزنم به ناخن هام و زمان میگذرد همچنان ...

نظرات 4 + ارسال نظر
رامین دوشنبه 22 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 10:50 ق.ظ http://safarkarde.blogsky.com/

سیگار میکشید..هوا سرد بود..بر لب رود به یاد معشوقه اش میخندید..سیگار تمام شد و او باز میخندید..
نوشته های شما مرا یاد یکی از دوستانم انداخت.
سلام

شهریار دوشنبه 22 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 10:54 ق.ظ http://ham00n.blogsky.com

بادودی که توی چشمت میره چیکار می کنی؟

یکی از استعداد های منه اینکه دود نره تو چشمام

علیرضا دوشنبه 22 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 11:07 ق.ظ http://malikhulia.blogsky.com/

یه پروانه را با دستات می گیری.
بدش می خوای ببینی زنده هست؟
انگشتاتو باز کنی ....
فرار میکنه.
محکم بگیری....می میره.
دوست داشتن هم یه چیزی مثل پروانه هست

پس بزار که بپره و بره ...

TM چهارشنبه 24 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 12:47 ق.ظ http://wayside.blogfa.com

بر پدر این زندگی لعنت

منم لعنت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد