ما که رفاقت پر هزینهای نداشتیم که به این صراحت میخوای اعلام کنی دیگه رفیق هم نیستیم... منظور خاصی از بیان رفیق بودن نداشتم الگای عزیز... و همچنین انتظاری... یاد ایام گذشته کردم و خواستم حال و هوات رو عوض کنم اگر امکانش بود که دیدم نیست... باز هم میگم چشم طمع به واژهی "رفیق" ندوخته بودم... باید تا حالا فهمیده باشی... اگه دنبال این داستانا بودم که رفتارم و حضورم بعد از نقل مکان تو باید رنگ و بوی دیگهای میگرفت... من آدم پاک و معصومی نیستم؛ بهقول معروف مسیحزاده نیستم... اما سعی میکنم حداقل روزی یه بار واژهی "شرافت" رو واسه خودم هجی کنم تا زیادی هم پست و رذل نشم... در کل ممنونام که اومدی و کامنت گذاشتی... خوش باش و سر زنده "رفیق"...
خیلی هم بد نیست... بعضی وقتا کنار کسی خوابیدن حس خفگی رو به آدم القاء میکنه و آرزو میکنی واسه دو دقیقه هم شده نیمه شب پا بشه بره دستشویی تا تنها بمونی...
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
حالا چرا اینقدر عصبانی!!!
ما که رفاقت پر هزینهای نداشتیم که به این صراحت میخوای اعلام کنی دیگه رفیق هم نیستیم... منظور خاصی از بیان رفیق بودن نداشتم الگای عزیز... و همچنین انتظاری... یاد ایام گذشته کردم و خواستم حال و هوات رو عوض کنم اگر امکانش بود که دیدم نیست... باز هم میگم چشم طمع به واژهی "رفیق" ندوخته بودم... باید تا حالا فهمیده باشی... اگه دنبال این داستانا بودم که رفتارم و حضورم بعد از نقل مکان تو باید رنگ و بوی دیگهای میگرفت... من آدم پاک و معصومی نیستم؛ بهقول معروف مسیحزاده نیستم... اما سعی میکنم حداقل روزی یه بار واژهی "شرافت" رو واسه خودم هجی کنم تا زیادی هم پست و رذل نشم... در کل ممنونام که اومدی و کامنت گذاشتی... خوش باش و سر زنده "رفیق"...
خیلی هم بد نیست... بعضی وقتا کنار کسی خوابیدن حس خفگی رو به آدم القاء میکنه و آرزو میکنی واسه دو دقیقه هم شده نیمه شب پا بشه بره دستشویی تا تنها بمونی...