دیدی که رسوا شد دلم .....

 

پ .ن : از اون دخترایی هستم که وقت _ دلتنگی شدید بنان و مرضیه و هر رقم کلاسیک _ ممکن گوش می دم و واسه خودم چای می ریزم و سرمه چشمام شروع میکنه چکیدن ...

آقاهه این چند شب مدام مهمانی های رسمی و خانوادگیه ... می ترسم . 

می ترسم وقتی کوپـش تو دستشه و گره کراواتـش رو شل می کنه یکی هوا رو از لبای ماتیک زده اش زیر دندوناش قلت بده و بهش بگه : سلام ...

مرد اااا بی برو و برگشت قابل اعتماد هستند ، 

وقتی بابا باشند  ....

آغوشت را باز بگذار ، 

تا تابستانی ـ تنم را درونش بگذارم ...

تو باید مادر ابله ایی بوده باشی که دخترت تو ۱۲ سالگی بدون اجازه تو پشت ـ لبش رو با ژیلت ور داره ... 

اگه زن ـ فهیمی می بودی دخترت می اومد بهت می گفت و تو با بند براش ور می داشتی ...

می یام بالا و کناره های لبم مرطوب ، به چی فک می کنم ؟؟ 

هیچ وقت یادم نمی مونه .

با مرد ها 

بگو 

بخند ، 

اما لاس نزن ...

که خون بهای تو خون ـ سیاه جلاد است

امروز تو جاده زدم کنار و سرم رو گذاشتم رو فرمون و بغضم شیکست .. آخه لامصبا کی از رو می رید که برادر دشت ـ سینه ش لاله زاره ....

دستم رو می کشم به فرورفتگی کمرم

چه اشکال دارد .....آگاهانه خودت رو با همه مخلفاتش دوس داشته باش .

باردار شده است ، 

افکارم را می گویم  

و دستانم هنوز باکره اند . 

مانده ام فردا که بزرگ شدند 

بگویم پدرشان که بوده است ؟؟

دست هات

معشوقه های تو اند ،

وقته غمگین ـ  خ و د ا ر ض ا ی ی

اصل ـ رمانتیک غمناک ـ ،

شک نکن ...

در کنار لب هات ،

از بدی هات نیست پروایی عزیز  ِ دل ....

دیوونه سیگار کشیدن ـ تم

من که زنم سیگار کشیدن حکم ـ یه تغییر وضعیت رو داره واسم - حالی به حال ـ دیگر - اما ،

تویی که مردی اونقدر داغونی که با هر پک ات یه مرد دیگه متولد میشه ،

واسه همینه که می گم دیوونه ......

از کناره های لبم آغاز می شود ،

تا فراسوی تن ـ ملتهب تو .....

منحنی را می گویم ،

منحنی شور ....