معشوقه بازی های عرفانی کنید ،

روز و شب .

زیر پتو رو تختم پاهام رو دراز کردم ، موهای خیسم رو لوله کرده م تو حوله ،صدای سوختن سیگار رو میشنوم اینقدر خونه ساکته و صدای بارون و اینکه با همه پر و بال بسته ام یکی تو دلم میگه :

عشق اول

یه خاطره گه است !!

ای شاه

درویش دل ریش ت منم ،

دوس دارم سیبیل هات رو بو بکشم !!

دل ز من بردی و پرسیدی که دل گم کرده ایی؟؟

تو و این خیابان میرزای شیرازی ،

امان از دست تان !!

شب ، سکوت ، کویر ـ من تویی ...

نزدیک های چهار صبحه و هنوز بیدارم ،

من با تب ، من با تاب


دلم برای لب هات و هر چیزی که بهش می چسبه تنگ میشه !!