ببخشید آقا 

تا حالا شده همسرتان را کتک بزنید ؟؟ 

  

پ .ن : دیدید ، دیدید چقدر واستون عادی بود ، حاضرم قسم بخورم هیچ کدوم ( هم زن و هم مردش ها ) خم به ابرو تون هم نیومد و این است ایران ما ....

نظرات 15 + ارسال نظر
سینا دوشنبه 26 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 05:59 ب.ظ http://www.myclipboard.blogfa.com/

منظورتان واقــعــاً بود؟

آره واقعن خیلی خره...!

منظورم واقعا محاوره ایی بود که میشد همون واقعن [لبخند]

نوید دوشنبه 26 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 08:07 ب.ظ http://www.NavidLifeBlog.Blogfa.Com

حاظری؟
اث.ام.اث های کوردان رو طو می نوشطی؟
همین!

هان ؟؟

شیزو دوشنبه 26 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 08:39 ب.ظ http://shizo.blogsky.com/

منحنی جان می دونم انقدر روشن فکر هستی که بشه باهات بحث کرد،با اجازت می خوام یه مخالف نه با این نوشته که کلا بکنم

متاسفانه اینی که نوشتی هست و واقعا هم قبح قضیه حتی واسه خود زنا ریخته شده

ولی قبول کن کتک زدن حتما نباید بدنی باشه ، خیلی از کارایی که زنا با مردا می کنن از خیلی کتک زدن ها بدتره ، به نظرت اینجور نیست ؟ تا حالا همچین چیزی شنیدی ؟ یا باهاش برخورد کردی

اینم یادم رفت بگم که شخصا از مردایی که زنشون رو می زنن متنفرم ، این کار خیلی حقارت می خواد و قبل هر چیز نشانه کمبودها و عقده های مرده

اولا بقوله خاتمی :
زنده باد مخالف ـ من ...
دوما : همیشه از نوشته هایی خوشم میاد که ذهن رو تحریک کنن و باعث بشه آدم حرف بزنه .. بخودم آفرین میگم که یه چی نوشتم که کسی رو به غلیان بیاره و حرف بزنه که خانم اینطوریا هم نیست ..
سوما :
من قبول دارم که آدم ها هر چی می کشن از خودشون می کشن .. زنی که کتک میخوره اگه تو انتخاب های گذشته اش نیگاه کنی میبینی اشتباه زیاد داشته .. حالا از این میگذریم که بازم مرد حق نداره پیش روی تو حقوق زن داشته باشه ..
منظورم این قشر زنا نیست ...اما ..
ما عقد ه ایی شدیم شیزو ...و اینکه اول کی کی رو عقده ایی کرد هنو کسی نفهمیده ...
مثله مثال اول مرغ بود یا تخم مرغ ..
میدونی بحثش طولانیه خیلی ...
اما قبول داشته باش تو جامعه فعلی ما مردان حقوق و جایگاه بالاتری دارن و خیلی از آزادی از زنه که سلب میشه .. مخصوصا تو شهر های کوچیک ...

سیگاری دوشنبه 26 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 09:38 ب.ظ http://babylondreaming.blogfa.com

ای خانم.اگه ایرانیا اینطور نبودن که بلور خانوم همسایه ها اکبر را نمی گرفت بغلش و جای کبودی های کمربند امان آقا را روی شکمش-نشانش می داد.

ا.....ه بلور خانم اونجا هم هستش ؟؟

مه سا بادوم دوشنبه 26 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 09:40 ب.ظ http://www.baadoom.blogfa.com

تازه این اولشه!وایسا تا متمدن تر بشیم!ببین چه کارایی که نمی کنیم!

همین دیگه ...
من از اعدام تلخ ـ قناری ها می ترسم ..

شریعتی دوشنبه 26 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 10:05 ب.ظ http://dasthayeman.blogfa.com

هان ؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!
آب جی من تو کتم نمی ره حتی دعوا کنم ...
کل کل تا دلت بخواد و متلک های آب دارـ آن چنانی اما اصلا تو کتم نمی ره این جور چیزها ...
نمی فهمم چرا این ها رو می گی ؟؟؟!!!!
در ضمن ممنون که سر می زنی ...
دل خوشی ما به همین چیز ها هسا دیگه آب جی !!!
...

تو رو نمیگم که ... همجنس هات رو می گم ...
آیکون کسی که اونم دلخوشه ..

سیگاری دوشنبه 26 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 10:14 ب.ظ http://babylondreaming.blogfa.com

احمد محمود بلور را لامکان و ابدی کرده برای ما دهه پنجاه شصتی ها.
این شعر پایینیت من را یاد ترانه هایtiger lilies می اندازد.گوش دادی؟گوتیک است اساسی

نو...چ ... زیاد گوش ندادم ..
اما اگه درست خاطرم باشه توی بند و بساط های رفیقم یه چند تایی گوش دادم که حالت _ یه داستان موزیکال یا همچین چیزایی بود ..
میدونی من متال گوتیک رو نمی پسندم اما سبک عکاسی یا نقاشی گوتیک رو چرا ...
اون فضاهای سیاه و ویرانه ها رو چرا ...

دگم دوشنبه 26 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 10:27 ب.ظ

اتفاقا انقده کیف میده ;)
بنده که متاسفانه یا خوشبختانه هنوز خانواده دار نشدم لیک همی فکر میکنم کتک زدن زن خیلی کیف بدهد البته در حالتی که اون داره با ناخوناش لابد روده ی شما رو از شکمتان در میاره بله بنده همین جا به صراحت اعلام میکنم 10 سال دیگه یک عدد مرد منحنی شیرین در وبلاگش مینویسد :
خانم معذرت میخوام
رد پنجولهاتونو لا اقل از تن مرد با بتادینی چیزی ضد عفونی کنید بنده خدا کیسه بوکستون نیفته سقط کنه....
خانوم جان چیزها میگیا

پس همون خوشبختانه که تو خانواده دار نشدی پسر ..
بعدشم :
حتمی یه کاری کردی که پنجولت کشیده ...

شریعتی دوشنبه 26 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 11:26 ب.ظ http://dasthayeman.blogfa.com

توی یکی از کوچه های این شهر ... شهر مشهد ...
آمدی حتما بیا ...
جای خوبی هست ... دوستش دارم ...
کامنت خصوصی هم که نمی شه گذاشت آدرس بهت بدم !!
...
منم نگفتم که منو می گی ... اگه من بودم که این جا کامنت نمی گذاشتم آب جی ...
نظر خودمو گفتم صریح ...
...

شریعتی دوشنبه 26 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 11:37 ب.ظ http://dasthayeman.blogfa.com

آب جی ما این شهر رو خیلی دوست داریم ...
زیاد اون چیزهایی که می گن رو تحویل نگیر ... من این جا با همه چیش خوشم ...
حالا اشکال نداره ... ناراحت نشو دپ هم نزن ... ما می آییم مهمان شما ... کار که نشد ندارد ...
...

مهمونی خیلی خوبه ...

سیگاری سه‌شنبه 27 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 03:38 ق.ظ http://babylondreaming.blogfa.com

در رویای بابــِــل | وبلاگ شخصی سیگاری با از آستوریاس به رامیرز یا نسیان مسیو هیستوریا به یوم شد

ببین سیگاری من ...
تو اگه نیایی بگی هم من هر یوم میام سراغت ..

بهار سه‌شنبه 27 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 09:05 ق.ظ

راستش کامنتات رو خوندم ازون وقتاست که نمیدونی چی بگی اگه یه چی بگی چرت و پرت گفتی.......اگه یه دونه زد تو هم یه دونه بزن تو نقطه ی استراتژیکش و در رو!!!:دی
الان دیگه مثل گذشته نیست......دختره کمربند سیاد کاراته داره....میره دفاع شخصی!!بعله پس چی!!!!!!حتما میخوای وایسه نگاش کنه.....یکی میزنی یکی میخوری....بعله!
شوخی کردم...این کثافت کاریا به ما نمیچسبه ها!

کاش .. کاش ...
کاش از این کثافت کاری ها به من می چسبید ...
اون وقت نشون شون میدادم ..
بهارم بیا با هم بریم کلاس ..
آیکون کسی که مغزش راه افتاده در رفتن به کلاس جودو

احسان سه‌شنبه 27 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 10:45 ق.ظ

زن مادر بود
مرد بابا بود
منم محصول یک بیداری شبانه.
.
.
.
دستی بالا می رفت و پایین میومد.

از اون روز اخمش تو دلم مونده.

کاش فقط اخمش مونده بود ..
هزار کوفت و زهر مارش مونده ...
منم همین طور ، منم محصول یک بیداری شبانه ام ...
آیکون کسی که ماما و باباش لو رفتن همی

احسان سه‌شنبه 27 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 10:49 ق.ظ

برای الگا:

سکوت به بهانه همه سرخی های تاریخ مزخرف مرد سالاری.

به امید حکومت آزادی احساس.

به امید آزادی در هر رقمش ...
ولو فساد ...

عذرا سه‌شنبه 27 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 12:20 ب.ظ http://www.jameqaba.blogfa.com

تابستون خره. این جمله خیلی راسته.

مرسی از اینکه مهر قطعیت زدی واسم عزیزم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد