واووووووووو گفتم با خودم این شبیه کی مینویسه من یادم نمیاد حالا فتاد تو رو اگه به جای مینیمال ماکسیمال بکنند میشی سالاد خرچنگ آفرین بر خودم که دست به چنین کشف باحالی زدم
نمیدونم همی .. اتفاقا دیروز بهش سر زدم ... خوب فک کنم اونه که شبیه من می نویسه ... سابقه نوشتنم زیاد ترشه .. البت ... قلم ها میتونن شبیه هم باشن ... و اینکه شاید اون هم خیلی قبل تر میشنوشته و حالا آرشیوش رو از دست داده باشه مثه من .. ای بابا .. ای بابا ... گفتم چی کشف کردی هااا
هانکه آلمانییه.اما همه اروپاییها رو انگولک کرده.دوران خشونت باری داشتیم و داریم با میشاییل.
من عاشق _ هانیکه ام ... همون بار اول که ویدیو بنی رو دیدم عاشقش شدم ...اون موقع هنوز موهاش مثله الان سفید نشده بود اما عینکش مین طوری بود ... وای پسر اون سکانس اولیه فیلم که کشتن خوک رو نشون میده .. اولین بارت باشه از کسی فیلم ببینی و این اولین سکانش باشه .. دیگه بقیه شو خودت فک کن ... بقوله بچه ها که دستم می اندازن : ا...ه ... ما فک کردیم بجا ژولیت بینوش هانیکه از تو دعوت میکنه تو پنهان بازی کنی .. منم که کم نمیارم و همیشه جواب میدم : این روزا کیارستمی وقتم رو پر کرده ... عجب فیلم سازی ها ... حالا اگه بینوش بفهمه من از عشق اش به کیارستمی سو استفاده نماییده ام ..
خب ما را خوش آمد ... تا آقاهه را چه ؟! ... حرف های احسان رو خواندم ... من اصلا دوست ندارم با بچه های این دور بر رابطه خاص به قولی داشته باشم ... ولی خیلی دوست دارم ... همه ما ... که اینجا ها هستیم ... بتونیم یه روز همه با هم بریم بیرون شهری ... اردویی ... جایی ... ... اما انگار این جا ایران است !!! ...
اردو رو بیشتر ترجیح میدم تا جایی ... و دیگه اینکه نو...چ کلا موافق نیستم مثه خودت ..
گاهی دلم می خواد بت emial بدم.
میشه؟
همین جا بنویس ...
تایید نمیکنم شون ...
رطوبت داغ...
رطوبت داغ و چند تا نقطه
نفهمیدم...
چرا email نه؟
ممنوع؟
مث بقیه روزهای زندگی؟
اینطور راحت ترم ..
روابط باید حفظ بشه ...
و این لب بیشترین کاربرد را دارد در نوشته هایت.عضو طوفانزای تو.
مقصر من نیستم ...
مقصر اونه که می بوسه و بعدش هم این شعر ها ...
اون سارتر و جملش رو گفتی و من رو یاد زندگی دیگران فن دونرسمارک انداختی
سینمای آلمان رو زیاد دنبال نکردم ..
باید به داداشم بگم یه چند تایی بده نیگاه کنم ...
اما اسمش رو شنیده بودم ..
کوشی؟
رفتم دیزی بخورم خوب ...
من چی رو باید جواب بدم ؟؟
به به خداوند به شما برکت عنایت کند آبجی
خداوند در این زمینه دست و دلباز تشریف دارد برای ما ...
واووووووووو گفتم با خودم این شبیه کی مینویسه من یادم نمیاد حالا فتاد تو رو اگه به جای مینیمال ماکسیمال بکنند میشی سالاد خرچنگ آفرین بر خودم که دست به چنین کشف باحالی زدم
نمیدونم همی ..
اتفاقا دیروز بهش سر زدم ...
خوب فک کنم اونه که شبیه من می نویسه ... سابقه نوشتنم زیاد ترشه ..
البت ...
قلم ها میتونن شبیه هم باشن ...
و اینکه شاید اون هم خیلی قبل تر میشنوشته و حالا آرشیوش رو از دست داده باشه مثه من ..
ای بابا .. ای بابا ...
گفتم چی کشف کردی هااا
تو در دنیای واقعی اونو میشناسی همی؟
چرا باید بشناسمش ؟؟
یا
چرا تو همچین فک کردی ؟؟
هانکه آلمانییه.اما همه اروپاییها رو انگولک کرده.دوران خشونت باری داشتیم و داریم با میشاییل.
من عاشق _ هانیکه ام ...
همون بار اول که ویدیو بنی رو دیدم عاشقش شدم ...اون موقع هنوز موهاش مثله الان سفید نشده بود اما عینکش مین طوری بود ...
وای پسر اون سکانس اولیه فیلم که کشتن خوک رو نشون میده ..
اولین بارت باشه از کسی فیلم ببینی و این اولین سکانش باشه .. دیگه بقیه شو خودت فک کن ...
بقوله بچه ها که دستم می اندازن :
ا...ه ... ما فک کردیم بجا ژولیت بینوش هانیکه از تو دعوت میکنه تو پنهان بازی کنی ..
منم که کم نمیارم و همیشه جواب میدم :
این روزا کیارستمی وقتم رو پر کرده ... عجب فیلم سازی ها ...
حالا اگه بینوش بفهمه من از عشق اش به کیارستمی سو استفاده نماییده ام ..
حاظرشو!
درستش کرده هان هم میگه!
همین!
آیکون کسی که ترسیده و رفیقش دیروز بابت حاضر تذکر داده بهش ..
آره خوب......یاغی و پرشکوه............
دخملک عزیز مایی ..
اعترافات خطرناک نکن ... خب؟؟
خشکم می زنه!
تنم تیر می کشه!
این دو جمله برای تمام پست هاته!همه رو خوندم منحنی جان!
به کرم مرطوب کننده اعتقاد راسخی دارم ...
اینجا کاربرد دارد ..
کرم مرطوب کننده .. میدانی که از کدوم نوعش رو میگویم دیگر ؟؟
چه می کنه این منحنی (با لحن عادل !)
انقدر عالی بود که به صرف خوندن طوفانی شدیم!!
اینارو هنوز واسه اون آقاهه می نویسی ؟
خیلی وقتا مخاطبم اونه ...
و از جمله این یکی ...
خب ما را خوش آمد ...
تا آقاهه را چه ؟!
...
حرف های احسان رو خواندم ...
من اصلا دوست ندارم با بچه های این دور بر رابطه خاص به قولی داشته باشم ...
ولی خیلی دوست دارم ... همه ما ... که اینجا ها هستیم ... بتونیم یه روز همه با هم بریم بیرون شهری ... اردویی ... جایی ...
...
اما انگار این جا ایران است !!!
...
اردو رو بیشتر ترجیح میدم تا جایی ...
و دیگه اینکه نو...چ کلا موافق نیستم مثه خودت ..
چقدر ساده قلبم آرام میگیرد از لمس سلول هایت
عزیزی وبلاگت رو هر چی سعی میکنم واز نمیشه ...
دلم تنگته ...