خوب باید یه جوری خط میخوردی از زندگیم .... 

پ .ن : گیرم که به بدترین شکل خط خوردی

نظرات 5 + ارسال نظر
امیر دوشنبه 13 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 12:52 ب.ظ http://reflectional.blogfa.com/

یه سری پست ها رو فقط باید خواند ولی نمیشه چیزی گفت و البته نباید هم گفت ....
----------------------------------------------------

خوابند چشم هایت
تاریکم

خوابند دستهایت
بیکارم

خوابند لبهایت
گشنه ام

دیگری نیست که مرا وادار به زندگی می کند

خاطره هایت
در لای دندان هایم
مانده است!

(محمد رضا لوایی)

این محمد رضا لوایی هم قشنگ شعر میگه ها ...

متین دوشنبه 13 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 01:28 ب.ظ http://gahnevesht-matin.blogfa.com

می‌ارزید به خط خطی کردنه زندگیت ؟

فکر میکنم می ارزید .. اما بازم کسی بها نداد جوجو ...
( نمیدونم چرا الن دلم کشید که بهت بگم جوجو ... شاید چون مامی یه مسیج داد که جوجو چی کار میکنی ؟؟‌)

اوستا دوشنبه 13 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 08:24 ب.ظ

سلام به دوست عزیز خودم
خوبی
سفرا بی خطر.امیدوارم خوش گذشته باشه.
دورا دور در خدمتیم.
ارادتمند همیشگی

سفر که بی خطر بود همی ...
اینجا که خوش نمیگذرد و فقط و فقط باید زندگی کرد و کار البته و درس البته ترش ...
ما نیز ...

سمفونی باران چهارشنبه 15 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 12:18 ق.ظ

توی زندگی...
یا روی آدم ها خط قرمز می کشیم
یا دور آن ها
و چقدر فرق

هو...............م
زیاد ـ فرقش

et چهارشنبه 15 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 09:30 ق.ظ

من دوباره بیام بنویسم مانعی نداره؟
.
خط خطیا گاهی زورشون زیاده...دل رو سوراخ می کنن...
.
آرومی؟خوبی؟
.
راستی واسه تو به بدترین شکل بود یا اون؟
.
خیلی دوست داشتم داستانم رو واسن تعریف کنم،بعد تو بگی اِ اِ...
چه نامرد...
.
کم ننویس، زیاد باشه لطفا با سس الگا...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد