با این کفش هایی که برند خاصی نیستند و شلوار جینی که قلابی است ، با این اتاق کاری که تهویه ندارد و نور چراغش نمور و رنگ و رو رفته تو پیشرفت میکنی ولی حتی ، با این پدر و مادری که همخوابگی تو اگر زمانی بفهمند سکته شان میدهد در جا ،با این پول آب و برق و کرایه راه و اجاره و خوراک را دیگر که نگو و حقوقت که تا نصفه بعد _ ماه دیگر هیچش نمانده، با فکر اینکه چقدر دنیا دارد برایت تنگ تر میشود و هر روز یک کشوری افتخارات تورا نادیده بگیرد ( بهش میگویند تحریم )، با همه زندانی های بی جرمی که می دانی اسیرند و بغضی که گاها در سینه ت می نشیند از شکست عاطفه ات آن سوی دو سال گذشته و نامردی همراهانت در همه این روزهای پسین و پسان و جاری و خواهد آمد و همه و همه و همه و همه اینها باز هم تو ایرانی بلد هستی احساس خوشبختی کنی و یک وقتایی خنده ات بیاید و آنجا که گفتم را دوباره میگویم که پیشرفت کنی ...
ساقی همه تونم امشب ،نوش ....
چقدر سخته که همه ی اینا رو میبینیم همه رو میدونیم ولی بازم سعی میکنیم نادیده بگیریم !
من فک میکنم این یه قدرتیه که از جانب خدا میاد
بسلامتی روزگار نامراد برو بالا..بره جایی که غم نباشه هق!