ریگ ز آب سیر شد من نشدم زهی زهی ... لایق خرکمان من نیست در این جهان زهی بحر کمینه شربتم کوه کمینه لقمهام ... من چه نهنگم ای خدا بازگشا مرا رهی تشنهتر از اجل منم دوزخ وار میتنم ... هیچ رسد عجب مرا لقمه زفت فربهی نیست نزار عشق را جز که وصال داروی ... نیست دهان عشق را جز کف تو علف دهی عقل به دام تو رسد هم سر و ریش گم کند ... گر چه بود گران سری گر چه بود سبک جهی صدق نهنده هم تویی در دل هر موحدی ... نقش کننده هم تویی در دل هر مشبهی نوح ز اوج موج تو گشته حریف تختهای ... روح ز بوی کوی تو مست و خراب و والهی خامش باش و بازرو جانب قصر خامشان ... باز به شهر عشق رو ای تو فکنده در دهی
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
کسی که تنهاست، فکر میکنه که لایق دوست داشته شدن نیست.
تو هم که داری حرف من رو میزنی پسر
...نمیدونم!
تنها تر هم میشود از تنهایی ، بی امان
تنهایی شاید یه راهه ،راهیه به بی نهاااایت
یاد سریال ایزل افتادم
ماله خوده خودشه
ریگ ز آب سیر شد من نشدم زهی زهی ... لایق خرکمان من نیست در این جهان زهی
بحر کمینه شربتم کوه کمینه لقمهام ... من چه نهنگم ای خدا بازگشا مرا رهی
تشنهتر از اجل منم دوزخ وار میتنم ... هیچ رسد عجب مرا لقمه زفت فربهی
نیست نزار عشق را جز که وصال داروی ... نیست دهان عشق را جز کف تو علف دهی
عقل به دام تو رسد هم سر و ریش گم کند ... گر چه بود گران سری گر چه بود سبک جهی
صدق نهنده هم تویی در دل هر موحدی ... نقش کننده هم تویی در دل هر مشبهی
نوح ز اوج موج تو گشته حریف تختهای ... روح ز بوی کوی تو مست و خراب و والهی
خامش باش و بازرو جانب قصر خامشان ... باز به شهر عشق رو ای تو فکنده در دهی