چه چیزی میتونه بهتر از این باشه که بعد از یک ارضای کامل آگاهانه و دلچسب در ساعت هشت و بیست دقیقه بری قدم بزنی و هوای آزاد به گونه هات بخوره؟؟
وختی به جایی می رسی که می بینی نمیتونی گذشته ات رو تغییر بدی اما گذشته تورو تغییر داده !!اون وخته که دیگه هر چیزی تورو هیجان زده نمیکنه .
احتیاج دارم به دوباره نوشتن وقتی که حجم سبز ـ شهوت آلود دیگر بار می آید به سراغم ( !! )
پ . ن : از این پس همینجا ، روزی چند بار به وفووور .
دیگه عادتم شده ، هر بار میام سمت ات با توان مقابله با رکب خوردن میام ...
پ .ن : رویین _ تنی برای خودم شده م هااااا
تند تند قدم بر میدارم که سریع تر برسم به کلاسی که میدونم ۱۵ مین هست که شروع شده ، نمیدونم من حواسم نیست و یا پسره خیلی بدفرم راه میره که می خوره به من و دست ـ منم تاب میخوره به هدفونم و از گوشیم که تو جیب مانتوم ـ جدا میشه و واسه چند لحظه می بینم که همه برگشتن و صدای ـ شجریان که داره جان ـ عشاق رو آواز می ده سالن رو ور میداره ..
پ .ن : آخ که چقدر دوس دارم همونجا وسط ـ سالن کف زمین بشینم و کلاسو بپیچونم و هی گوش کنم : رسم عاشق کشی و شیوه شهر آشوبی .....