دیدی بعضیا چقدر تر و تمیز هیزی میکنند ؟؟ 

پ .ن : قسم میخورم اگه دلم یه جا دیگه بند نبود دعوت مارلبروش رو قبول می کردم اما اینکه بریم تو ماشینش بشینم و ..... نوچ ، به هیچ وجه .

جهت یابی ام در حد صفر است ، بار دوم بود همدیگه رو می دیدیم و پشت چراغ قرمز فرصتی بود که فک کنیم از کدوم مسیر بریم سریع تر می رسیم و من گفتم : بنداز تو رسالت از اونجا بریم ... اونم در حالی که داشت برمیگشت طرف من گفت : تو باز حرف زدی ( یک مکث خیلی خیلی کوتاه و بهم خیره شده بود ) با اون چشای در به درت ... 

پ .ن : زیاد با هم نموندیم اما تا الانش هم گاه گداری بهم مسیج میده و باز هم میگه : با اون چشای در به درت ...

لیوان چای رو مثل ـ یک شی قیمتی تو جفت دستم گرفتم ، حتی نمی تونم فکرشُ بکنم که داره یکی از آهنگ های پینک فلوید از استریو خونه ت پخش می شه و با کسی غیر از من تو اون اتاق آخری که همیشه لباس هات وسط ـ زمینش پهن ـ یه چی هایی رو تجربه کنی ... 

پ .ن : به من نه اما به زنانگی ام حق بده .

دیشب رو با هم حال کردیم ، 

الان که داریم چت میکنیم میگه : دیشب استثنا بود اگه دختر خوبی باشی باز هم از این کارا میکنیم . 

بغضم میگیره ...

بیشتر رفقا که بخوان برن بیرون میان خونه من و از اینجا آماده رفتن میشن گاهی اگه حوصله داشته باشم و خسته از کار نرسیده باشم آرایش شون میکنم و اگه سخاوت مند باشم بدلیجاتم رو که از جونم واسم عزیز ترن رو می بخشم بهشون و یا شال های رنگارنگم رو ، اما ۹۵ درصد اوقات اونا می رن و من تنها میمونم خونه ، کتابی ورق میزنم ، فیلمی می بینم ، موزیکی گوش میدم ، درسا رو دوره میکنم ، به خونه می رسم .... و یا هر کار ـ دیگه ایی که فراموش کنم انتخابم تو بودی و هیچگاه نیستی ...  

درست مثل ـ امروز که رفیقم رفت و من بعد از یک دور ۳۰ دقیقه ایی اروبیک تمرین کردن و دوش ده دقیقه ایی یکی از تصنیف های قدیمی افلیا پرتو رو گوش دادم :  نام ام از بهر ـ چه مجنون کرده ایی ؟؟ بهر ـ یک لیلی دلم خون کرده ایی ... 

پ .ن : این روز ها تو خلوت تنهایی پنجره ایی جدید باز شده است از پیامک های یک دوست ـ خوب...

گاهی فک می کنم اگر این معاشقه های تلفنی نیمه شبان واقعی بود ........................................... !

دست ـ خودم نیست ، این دل ـ لامصب فقط با تو لاس می زند ...

خوب که فکرش رو می کنم به خودم میگم : نه ، اون حقش رو نداره . حق ـ اینکه بعد از چند سال با هم بودن یک عصر پاییزی که داری از دلتنگی خفه میشی و یکی از تصنیف های قدیمی پریسا هم گوش میکنی براش مسیج بزنی که : میخوامت ، لعنتی همیشه میخواستمت ،  .... و اون هیچ جوابی نده . 

وفرداش که بهش زنگ میزنی و ازش بازخواست میکنی دلیل ناجواب ماندن مسیج ت رو خیلی ریلکس بگه : عزیزم خوب جواب نداشت ،اینو که من میدونستم ... 

پ .ن : بیار ساقی آن می که حال آورد که یار ـ الگا برفت از برش ...

و مرد ها هیچ وقت فکرش رو هم نمی کنند که گاهی اوقات گزیدن لب توسط پارتنر شون که گمان می برن از شهوت زیاد باشه ، اجتناب از .......... 

پ . ن : میشه وقتی میری در رو پشت سرت ببندی ؟؟ میخوام تنها باشم هانی ...

داشت ریال به ریال تموم می شد اون کارت تلفن مسخره و آفتاب ـ  این سگ دونی امانم رو بریده بود و حوصله احوال پرسی های مسخره رو نداشتم و بی محابا گفتم : من ده روز ـ ارضا نشدم ،   و تو جواب دادی خوب امروز هم اضافه بشه میشه ۱۱ روز ... و خندیدی .

تلفن رو میکوبونم سر جاش و خوب میدونم دوباره اتفاق افتاده ، 

عرقی که از چونه مغنه ام راهش رو باز میکنه رو میتونم احساس کنم و صدای فیل کالینز که داره تو گوشام پخش میشه تنها راه گریزم ـ و زخم ـ لبم که می مکمش ....

می نشینی در تنها جای خالی صندلی عقب _ یک تاکسی لکنته و در حالتی غور ماآبانه در خیالت زمزمه میکنی : چقدر بوسه هایش فرق داشت با قبلی و قبلی تر ها ، 

و آنگاه دستات در حالی که سعی میکنی از لرزش شون جلوگیری کنی هیستریک وار در جیب جلویی کیفت دنبال هدفونات میگرده و تو وارد دنیای به شدت شخصی خودت میشی و خلاص ... 

پ .ن : خیام میخوام با صدای شاملو ...

خوب باید یه جوری خط میخوردی از زندگیم .... 

پ .ن : گیرم که به بدترین شکل خط خوردی

و حالا چقدر دلم میخواد که بهم بگی : 

بگو ... بگو ... 

که چکارت کنم ....

وقتی جنوبم یعنی : ساعت که مثل ـ الان دو رو رد کرده باشه نمیتونم که زنگ بزنم و بگم بیا و اینطور میشه که درست مثل ـ یه معتاد که گرد بهش نرسیده باشه دور خودم می پیچم و سینه ام سفت میشه .... 

پ .ن : روزای سختی میخوان بیان ، میدونم این جبر رو ...

گاهی گازت میگیرم خفیف .... خوشت نمی آید . 

پ .ن : و این خوش نیامدن از لذت من کم نمیکند هیچ وقت ...

دیشب خواب دیدم بارون شدیدی میاد و من هر بار از اتوبوس سمت ـ خونه جا می مونم ، هر بار .. 

پ .ن : صب که بلند شدم دیدم مسیج دادی که : گریه نکن ، منم ناراحتم ...