-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 28 مردادماه سال 1389 11:07
دلم از خیلی وقت پیشا میخواستت ...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 27 مردادماه سال 1389 14:27
آروم ام این شب ها با این همه بدی ها هم حتی ،
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 25 مردادماه سال 1389 16:10
گاهی نمیخواهم اما تو اصرار میکنی و در انتها می فهم ام که تو بهتر شناخته ایی مرا تا من مرا .
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 24 مردادماه سال 1389 12:11
دلم نمیخواد فکر کنم که تو بدی اما ... گاهی خیلی بدی .
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 20 مردادماه سال 1389 14:00
چه چیزی میتونه بهتر از این باشه که بعد از یک ارضای کامل آگاهانه و دلچسب در ساعت هشت و بیست دقیقه بری قدم بزنی و هوای آزاد به گونه هات بخوره؟؟
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 18 مردادماه سال 1389 14:28
عشق بازی هایم یک در میان لال اند ...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 13 مردادماه سال 1389 20:57
دلم نمیاد تراک های mp3 ام رو دست بزنم . من رو یاد کوچه های شهرم می اندازه .
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 5 مردادماه سال 1389 14:11
در اندوه ـ عشقی از دست رفته نیمی از آنچه که گیسوان نام میگیرد را از دست داده ام !!
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 3 مردادماه سال 1389 22:26
همه لغات پر میکشند ، دیگر نمیخواهمت !! قلبم زجر میکشد .
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 29 تیرماه سال 1389 18:07
وختی به جایی می رسی که می بینی نمیتونی گذشته ات رو تغییر بدی اما گذشته تورو تغییر داده !!اون وخته که دیگه هر چیزی تورو هیجان زده نمیکنه .
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 29 تیرماه سال 1389 01:59
زوزه گرگ ـ وحشی که توانش را وسوسه طعمه ربوده باشد به ناله من می ماااند بسی ٬٬٬٬
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 28 تیرماه سال 1389 22:13
احتیاج دارم به دوباره نوشتن وقتی که حجم سبز ـ شهوت آلود دیگر بار می آید به سراغم ( !! ) پ . ن : از این پس همینجا ، روزی چند بار به وفووور .
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 30 مهرماه سال 1388 00:04
از این پس برای طعم شور الگا اینجا کلیک کنید : http://monhanishor.blogfa.com/
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 27 مهرماه سال 1388 15:21
تهران ، یکی از روز های شهریور ، حواشی ساعت ۴ بعد از ظهر
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 27 مهرماه سال 1388 01:00
دیگه عادتم شده ، هر بار میام سمت ات با توان مقابله با رکب خوردن میام ... پ .ن : رویین _ تنی برای خودم شده م هااااا
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 27 مهرماه سال 1388 00:35
تند تند قدم بر میدارم که سریع تر برسم به کلاسی که میدونم ۱۵ مین هست که شروع شده ، نمیدونم من حواسم نیست و یا پسره خیلی بدفرم راه میره که می خوره به من و دست ـ منم تاب میخوره به هدفونم و از گوشیم که تو جیب مانتوم ـ جدا میشه و واسه چند لحظه می بینم که همه برگشتن و صدای ـ شجریان که داره جان ـ عشاق رو آواز می ده سالن رو...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 25 مهرماه سال 1388 01:37
دیدی بعضیا چقدر تر و تمیز هیزی میکنند ؟؟ پ .ن : قسم میخورم اگه دلم یه جا دیگه بند نبود دعوت مارلبروش رو قبول می کردم اما اینکه بریم تو ماشینش بشینم و ..... نوچ ، به هیچ وجه .
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 24 مهرماه سال 1388 14:47
جهت یابی ام در حد صفر است ، بار دوم بود همدیگه رو می دیدیم و پشت چراغ قرمز فرصتی بود که فک کنیم از کدوم مسیر بریم سریع تر می رسیم و من گفتم : بنداز تو رسالت از اونجا بریم ... اونم در حالی که داشت برمیگشت طرف من گفت : تو باز حرف زدی ( یک مکث خیلی خیلی کوتاه و بهم خیره شده بود ) با اون چشای در به درت ... پ .ن : زیاد با...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 23 مهرماه سال 1388 12:45
لیوان چای رو مثل ـ یک شی قیمتی تو جفت دستم گرفتم ، حتی نمی تونم فکرشُ بکنم که داره یکی از آهنگ های پینک فلوید از استریو خونه ت پخش می شه و با کسی غیر از من تو اون اتاق آخری که همیشه لباس هات وسط ـ زمینش پهن ـ یه چی هایی رو تجربه کنی ... پ .ن : به من نه اما به زنانگی ام حق بده .
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 23 مهرماه سال 1388 00:35
دیشب رو با هم حال کردیم ، الان که داریم چت میکنیم میگه : دیشب استثنا بود اگه دختر خوبی باشی باز هم از این کارا میکنیم . بغضم میگیره ...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 22 مهرماه سال 1388 22:59
بیشتر رفقا که بخوان برن بیرون میان خونه من و از اینجا آماده رفتن میشن گاهی اگه حوصله داشته باشم و خسته از کار نرسیده باشم آرایش شون میکنم و اگه سخاوت مند باشم بدلیجاتم رو که از جونم واسم عزیز ترن رو می بخشم بهشون و یا شال های رنگارنگم رو ، اما ۹۵ درصد اوقات اونا می رن و من تنها میمونم خونه ، کتابی ورق میزنم ، فیلمی می...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 21 مهرماه سال 1388 00:39
گاهی فک می کنم اگر این معاشقه های تلفنی نیمه شبان واقعی بود ........................................... !
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 20 مهرماه سال 1388 22:26
دست ـ خودم نیست ، این دل ـ لامصب فقط با تو لاس می زند ...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 19 مهرماه سال 1388 22:48
خوب که فکرش رو می کنم به خودم میگم : نه ، اون حقش رو نداره . حق ـ اینکه بعد از چند سال با هم بودن یک عصر پاییزی که داری از دلتنگی خفه میشی و یکی از تصنیف های قدیمی پریسا هم گوش میکنی براش مسیج بزنی که : میخوامت ، لعنتی همیشه میخواستمت ، .... و اون هیچ جوابی نده . وفرداش که بهش زنگ میزنی و ازش بازخواست میکنی دلیل...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 18 مهرماه سال 1388 16:19
و مرد ها هیچ وقت فکرش رو هم نمی کنند که گاهی اوقات گزیدن لب توسط پارتنر شون که گمان می برن از شهوت زیاد باشه ، اجتناب از .......... پ . ن : میشه وقتی میری در رو پشت سرت ببندی ؟؟ میخوام تنها باشم هانی ...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 17 مهرماه سال 1388 19:13
داشت ریال به ریال تموم می شد اون کارت تلفن مسخره و آفتاب ـ این سگ دونی امانم رو بریده بود و حوصله احوال پرسی های مسخره رو نداشتم و بی محابا گفتم : من ده روز ـ ارضا نشدم ، و تو جواب دادی خوب امروز هم اضافه بشه میشه ۱۱ روز ... و خندیدی . تلفن رو میکوبونم سر جاش و خوب میدونم دوباره اتفاق افتاده ، عرقی که از چونه مغنه ام...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 16 مهرماه سال 1388 19:25
می نشینی در تنها جای خالی صندلی عقب _ یک تاکسی لکنته و در حالتی غور ماآبانه در خیالت زمزمه میکنی : چقدر بوسه هایش فرق داشت با قبلی و قبلی تر ها ، و آنگاه دستات در حالی که سعی میکنی از لرزش شون جلوگیری کنی هیستریک وار در جیب جلویی کیفت دنبال هدفونات میگرده و تو وارد دنیای به شدت شخصی خودت میشی و خلاص ... پ .ن : خیام...
-
روزت مبارک
پنجشنبه 16 مهرماه سال 1388 12:33
به کودکان گوش دهیم
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 13 مهرماه سال 1388 12:23
خوب باید یه جوری خط میخوردی از زندگیم .... پ .ن : گیرم که به بدترین شکل خط خوردی
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 10 مهرماه سال 1388 23:20
و حالا چقدر دلم میخواد که بهم بگی : بگو ... بگو ... که چکارت کنم ....